فرق تله پاتی و مکاشفه (قسمت دوم)

فرق تله پاتی و مکاشفه  (قسمت دوم)

اشخاصی هستند که جن تسخیرمی کنند،مقدمات و کارهایی انجام می دهند که یک یا چند جن در اختیار آنها قرار می گیرد. و اطلاعاتی در اختیارشان قرار می دهند. کسب اطلاعات برای جن بسیار آسانتر از انسان است زیرا جن، سریع از مکانی به مکان دیگر منتقل می شود و اطلاعات را کسب می کند و می تواند در فاصله کوتاهی اطلاعات را در اختیار کسی قرار دهد که با او ارتباط دارد. بله، این ها امکان دارد، اما این بدان معنا نیست که شخصی از اولیاء خداست بلکه گاه، کارهایی که برای احضار ارواح و تسخیر جن و یا سایر ریاضت ها، انجام می دهند خلاف شرع است; حتی لازمه ارتباط بابعضی از اجنه (اگر از کفار باشند)، توهین کردن شخص احضار کننده به دین حق است. یعنی او باید کارهای توهین آمیزی نسبت به مقدسات انجام دهد تا بتواند با آن جن ارتباط برقرار کند. افراد موثق نقل کرده اند، که آنهابرای این که رابطه شان را با یک جن کافر، حفظ کنند «العیاذبالله » نمازشان را ترک می کردند، و کارهای توهین آمیزی نسبت به مقدسات، از جمله قرآن، انجام می دادند تا به این وسیله، توجه آن جن را جلب کرده و اطلاعاتی کسب کنند.

مکاشفه

منبع عکس: http://fozna.blogfa.com

اینها یک قسم از اطلاعات غیر عادی است، و دلیل منزلت شخص نزد خدا نیست. اعمالی خارق العاده است، اما از مقوله مکاشفه نیستند. تله پاتی، احضار روح، ارتباط با جن و ریاضت های مرتاضان، هیچ کدام از مقوله مکاشفه نیست.

مکاشفه و انواع آن: مکاشفه حالتی روحی است، بین خواب و بیداری (خلسه) که برای شخص پیش می آید، و در چنین حالتی چیزهایی را مشاهده می کند. اما این حالت چگونه پیدا می شود؟ این حالت، نوعی لطافت روحی لازم دارد، روح باید نوعی وارستگی داشته باشد تا این حالت برای شخص پیدا شود. بزرگان از عرفا، که همه فرق متصوفه به آنها احترام می گذارند نوشته اند که مکاشفات بر دو گونه اند: مکاشفات ربانی یا رحمانی، و مکاشفات شیطانی. گاهی چیزهایی را که آدمی در حالتی خلسه گونه می بیند یا می شنود و درک می کند، القائاتی از سوی شیطان است. آدم صدایی می شنود که دیگران نمی شنوند. گاهی هم این صدا، یک خبری است و واقعیت هم پیدا می کند اما اینها مقدمه ای برای فریفتن شخص است، تا وادارش کند که به آن راهی که می خواهد برود. قرآن کریم از زبان ابلیس، می فرماید: «فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک المخلصین »(سوره ص:۸۲) به عزت خدا قسم خورده است که تا می تواند بنی آدم را فریب دهد و فقط طمعی در فریب دسته ای از بندگان خدا که از مخلصین و معصومین هستند ندارد; اما قسم خورده است که سایرین را تا جایی که می تواند گمراه کند و یکی از راه های گمراه کردن، این است که اول کارهایی را انجام می دهد که شخص خیال کند اعمال صحیحی است; مثلا، هاتفی غیبی که به بنده بگوید: امشب از خواب برخیز و نماز شب بخوان! پیش خود می گوید: این صدای ملک است، زیرا شیطان، به کسی نمی گوید نماز شب بخوان. نیمه شب برمی خیزد و می گوید: الحمدلله خداوند توفیق داد که بیدار شوم و نماز شب بخوانم. شب دوم، سوم، چند شب می گذرد، بعد می گوید: این را کنار بگذار و برو قرآن بخوان. کسی که مدتی دستورات عبادی را شنیده که نماز شب بخوان و قرآن بخوان و دعا کن و به اینها عادت کرده است، با خود می گوید که ثواب آن قرائت قرآن بیشتر از آن درسی است که من می گویم. غافل از این که دستورات مستحب به او داده و فریبش می دهد، تا این که تکلیف واجب را ترک کند. خوب، بسیاری از افراد ممکن است فریب بخورند و بگویند: همان گونه که آن دستورات و سفارشاتش درباره عبادت خدا صحیح بود، او که نمی گوید: برو العیاذبالله فلان معصیت را انجام بده، این هم که می گوید: درس نرو، و بنشین قرآن قرائت کن، معلوم می شود که این هاتف غیبی، صلاح ما را بهتر از ما می داند. این یک نوع مکاشفه است. گاهی نیز در حالت خلسه و حالتی بین خواب و بیداری یادر حالتی که انسان مشغول ذکر است، چنین چیزهایی رامی بیند.گاهی نوری، انواری رنگارنگ و گاهی شخصی را می بیند یاصدایی رامی شنود. اینها همه واقعیت دارد، اما اهل فن می گویند: این مکاشفات، گرچه در حال ذکر، دعا، سجده و یا در حال نماز باشند به دو دسته تقسیم می شوند: ۱- مکاشفات شیطانی ۲- مکاشفات رحمانی(ربانی)

مکاشفه

منبع عکس: http://azahra.hodat.ir

عامل مکاشفه گاه شیطان است و گاه ملک. تشخیص این که کدام یک شیطانی و کدام یک رحمانی است، کار هر کسی نیست. محققین از عرفا گفته اند که برای تشخیص مکاشفه صحیح از ناصحیح، باید مضمون مکاشفه را بر کتاب و سنت عرضه کرد; اگر موافق قرآن و حدیث باشد، صحیح است و اگر مخالف کتاب و سنت باشد، شیطانی وناصحیح است. پس ملاک برای شناختن مکاشفه صحیح از ناصحیح، قرآن و سنت است، این را نیز محققین از عرفا گفته اند که صرف حصول مکاشفه برای کسی، دلیل براین نیست که او از اولیا خداوند است. حال اگر شخصی اهل ریاضت های باطل نیست، اعتقاداتش صحیح است و دین و مذهب درستی دارد، عباداتش، نماز و روزه اش، صحیح است، در حال عبادت، نماز شب، سجده و یا در حال ذکر، مکاشفه ای رحمانی برایش واقع شد که مضمونش صحیح و مطابق کتاب و سنت است، آیا این شخص به مقام قطبی و مرشدی رسیده است؟ آیا حرف هایش در مورد سایر مطالب حجت است؟ آیا صلاحیت تربیت دیگران را دارد؟ به هیچ وجه چنین نیست، گاهی برای بعضی از کودکان، قبل از رسیدن به سن تکلیف، مکاشفاتی پیش می آید، گاهی افراد عامی، بی ریا و صاف و ساده، از بازاری ها، کشاورزان، در نمازشان انواری را مشاهده می کنند، وقوع مکاشفه در این افراد، صرفا دلیل براین است که در آن حالت،لطافتی روحی وجود داشته است. نه این که، این شخص، تبدیل به یک قطب یا مرشد یا مربی کامل شده، و سخن او در همه مسائل حجت باشد. حتی اگر ثابت شود که مکاشفه اش رحمانی و ربانی بوده است; مثل این است که خواب صادقی دیده باشد، حالت مکاشفه، حالتی شبیه حالت خواب است. حال اگر کسی رویای صادقه ای دید، خواب صحیحی دید، آیا دلیل براین است که او از اولیاء است؟ خیر. افراد معصیت کار بسیاری نیز هستند که خواب صادقه می بینند. بله، نوعی لطافت روحی باید داشته باشد. همه این گونه نیستند، ولی داشتن چنین لطافتی که اسمش را صفای روحی می گذارند،معنایش این نیست که او از اولیاء است و درک و فهمش در مورد همه مسائل صحیح است; قدرت تربیت دارد و همه باید از او اطاعت کنند. خیر، این گونه نیست. حاصل آن که: بعضی از مکاشفات ربطی به اعمال شخص و حالات انسان ندارد و بر اثر ریاضت هایی باطل حاصل می شود. مثل، حالات و اطلاعاتی که مرتاضین دارند و بعضی دیگر، با ریاضت های شرعی و صحیح حاصل می شود که اینها هم دو دسته اند، حتی آدمی که شخصی صالح است، عبادات شرعی و ریاضتی صحیح دارد گاهی ممکن است ریاضت های شیطانی داشته باشد، شیطان او را رها نمی کند و برای تشخیص آن باید به کتاب وسنت مراجعه کرد، حتی اگر ثابت شود که مکاشفه رحمانی بوده است و مطابق کتاب و سنت است، دلیل براین نیست که او به مقام عظیمی رسیده است.

کرامت

همان طور که اطلاعات خارق العاده از راه های مختلف به دست می آید، کارهای خارق العاده نیز چنین است. بعضی هستند که به طور طبیعی، افرادی استثنایی هستند، کارها و تصرفاتی انجام می دهند که دیگران نمی توانند انجام دهند این گونه افراد البته خیلی نادرند. از اینها که بگذریم، کارهای خارق العاده ای هست که معمولا در اثر ریاضت ها حاصل می شود و انواع مختلفی دارد، از قبیل «سحر» و «تسخیر جن » که در اثر انجام عملیاتی از قبیل ریاضت هایی که جوکی های هند می کشند، و بالاخره بخشی نیز از اینها، کراماتی است که براثر عبادات صحیح و ریاضت های شرعی حاصل می شود. جای هیچ انکاری نیست که بشرکارهای خارق العاده را با تمرین ها و ریاضت ها انجام می دهد. بارها تیم های پزشکی و دانشمندان علوم مختلف اسلامی و علوم طبیعی و تجربی از کشورهای مختلف به خصوص از آمریکا و آلمان رفته اند و مدت ها در میان مرتاضان زندگی کرده اند، وضع آنها را بررسی کرده و نهایتا تصدیق کرده اند که کارهایی که مرتاضان انجام می دهند مطابق با هیچ قانون علمی نیست; یعنی چنین کارهایی بدون علل و عوامل طبیعی و اقتصادی ایجاد می شوند و هیچ دلیلی بر این که این اعمال را با استفاده از قانون طبیعی انجام می دهند وجود ندارد. دانشمندان بعد از تجربیات زیاد، حاصل تحقیقاتشان را منتشر کرده اند مبنی بر این که کارهایی که مرتاضان انجام می دهند غیر عادی است و با قوانین طبیعی، فیزیکی و فیزیولوژی و روان شناسی مطابقت ندارد.البته ممکن است بعضی انواع آن، با این علوم ارتباط داشته باشد; یک جوکی جلوی قطاری که در حال حرکت است می ایستد، قطاری که با سرعت صد یا صدوبیست کیلومتر در حال حرکت است، کنار ریل قطار می ایستد و با حرکت دستش ناگهان قطار را سر جایش میخ کوب می کند، و تادستش را برندارد با هیچ وسیله ای قطار حرکت نمی کند. یا مثلا هواپیمایی آماده حرکت است، موتور آن کاملا آزمایش شده و آماده حرکت است، یک جوکی می آید و دست می گذارد، مهندسین هرکاری می کنند، نمی توانند آن را راه بیندازند. تا این که او دستش را بر می دارد و اجازه حرکت می دهد، آن وقت راه می افتد. اینها مسائلی واقعی است، و نشانه آن است که خدای متعال به روح انسان آن چنان قدرتی داده که اگر تقویت شود، برقوای طبیعت غالب می شود این عظمت روحی انسان است. خوب، آیا اینها دلیل براین می شود که آن جوکی با آن آلودگی روحی اش از اولیاء الله است و باید از او اطاعت کرد؟ آیا باید آب دهانش را برای تبرک برد؟ این جوکی مثل پهلوانی است که تمرین کرده و بازوانش قوی شده است. چیزی را بر می دارد که شما نمی توانید بردارید، این یکی تمرین بدنی است و آن دیگری تمرین روحی است، که با کم خوردن، نفس را در سینه حبس کردن و با تمرین های دیگر، با فشارهایی که به خودشان وارد می کنند، روحشان راتقویت می کنند. با رابطه ای که از این راه یا به صورت هایی دیگر کشف کرده اند توانسته اند اراده را تقویت کرده تا بر قوای طبیعت غالب شود که بستگی به این دارد تا چه اندازه، قدرت اراده و قدرت نفس در شخص حاصل شده باشد. پس هرکار خارق العاده ای که کرامت الهی نباشد،دروغ نیست; اینها واقعیت دارد و یک قسم آن هم سحر است. حال این که ماهیت سحر چیست وچگونه برای اشخاص حاصل می شود وچند نوع است خود بحث های زیادی دارد. ما واقعیت سحر را نمی دانیم، اما گاهی ممکن است آموختن سحر برای ابطال سحر، واجب باشد. البته سحر وجود دارد و در قرآن هم داریم: «لسحرواعین الناس » سحره فرعون سحر می کردند. اینها درقرآن هست و سحر فی الجمله واقعیت دارد، اما آیا کسی که کار خارق العاده ای انجام می دهد که دیگران نمی توانند انجام دهند، تصرف در قوانین طبیعت می کند، طبیعت را مقهور می کند، حتی در دل های مردم نیز اثر می گذارد، بین دو دوست، زن و شوهر کدورت یا محبت ایجاد می کند; ساحر شد واز اولیاءالله است؟ خیر چنین نیست. فی الجمله در قرآن کریم داریم که جن وجود دارد و سحر هم واقعیت دارد و از نظر علمی، سحر و تاثیر آن هم واقعیت دارد.  بنابراین، قدرت بر تصرف در طبیعت و انجام کارهای خارق العاده، دلیل مقام و منزلتی نزد خدا نیست. همان طوری که دلیل برعدمش هم نیست.

مکاشفه

منبع عکس: http://clip.c19.ir

ممکن است شخصی،باتمرین هایی که انجام می دهد و قدرت اراده ای که پیدا می کند، این گونه قدرت هایی را پیدا کند و گاهی ممکن است که این، یک موهبت الهی باشد. اگر بخواهیم تشخیص دهیم که موهبت الهی هست،یانه، ممکن نیست مگرآن که آن شخص را بشناسیم و ببینیم که اعتقاداتش درست بوده است. رفتارش چگونه بوده است، آیا طبق دستور خدا و پیغمبر صلوات الله علیه رفتار کرده است که خدا این موهبت رابه او عطا کند یا اهل ریاضت های باطل بوده است؟ آن گاه می توان فهمید که این کارها شیطانی است یا الهی. حاصل این که، مقوله کشف و مکاشفه و نیز مقوله تصرفات و انجام کارهای خارق العاده که مجموعا در اصطلاح عرفی به آنها، «کشف و کرامت » می گویند، هم حق دارد و هم باطل. گاهی شیطان، اطلاعات صحیح را نیز در اختیار انسان قرار می دهد که بعدا او را فریب دهد و وادار به انجام گناهی یا ترک واجبی کند. همچنین ممکن است تصرفات خارق العاده ای باشد که خداوند به عنوان کرامت الهی، به بنده ای از بندگان شایسته خود، طبق مصالحی که می داند عطا فرماید و ممکن است در اثر ریاضت هایی باشد که شخصی کشیده است و خدا مزدش را در همین عالم به او داده است و او این قدرت روحی را پیدا کرده که می تواند تصرفاتی را انجام دهد. در حالی که از اخوان شیطان است، اعتقاداتش فاسداست.اعمال او،اعمال اهل معصیت است، رفتارش نادرست است،اما زحمتی کشیده است و خدا مزدش را دراین عالم به او داده است. بنابراین، شناختن اشخاص از راه داشتن قدرت برتصرفات غیرعادی، یااز راه داشتن اطلاعات غیر عادی، شناخت صحیحی نیست، زیرا خداوند چنین قدرتی را هم به شیطان و هم به ملائکه داده است. دراین عالم تعادل، محفوظ است. راه حق و راه باطل را خداوند جلوی پای انسان می گذارد، «فالهمها فجورها و تقویها» تا ما گزینش کنیم.اگر خداوند آن قدرتها رابه شیطان داده است، ملائکه را هم موکل فرموده تا اولیای خدا را یاری کنند. همه عرشیان، کارشان استغفار برای مؤمنین است. در آیات قرآن، تصریح شده است که ملائکه مقرب الهی که حامل عرش الهی هستند، کارشان استغفار برای مؤمنین است، «ولیستغفرن للذین آمنو»(اعراف،آیه ۷) آنها، مؤمنین را تایید، حمایت وکمک می کنند.ازطرف دیگر، شیطان هم به اهل باطل کمک می کند. پس دو راه وجود دارد. مجری، یک مجری است، چه آب شیرین در آن جاری باشد، چه آب شور، جلوی فریب های شیطانی را نمی گیرند، زیرا خداوند حق را بیان کرده و دلائل روشن به انبیاء داده است. اگر کسی طالب حق باشد می تواند تشخیص دهد. البته شیطان ها هم فریب هایی دارند. بسیاری از مردم را نیز گول می زنند، اما تقصیر خود مردم است، زیرا باید بروند از اهلش سؤال کنند. پس هم عرفان صحیح داریم و هم عرفان دروغین. فصلنامه معرفت، شماره ۸، مصباح یزدی، محمد تقی؛

 تذکر: استفاده از منابع مطالب و منابع عکس در این سایت دلیل بر تایید آن سایت ها نیست.

منبع: http://akhlagh.porsemani.ir

 

theme