حکمت الهى در عاقل نبودن طفل هنگام تولد
توسط امام جعفر صادق (ع)
( توضیح اینکه: اکثر این مباحث را علوم نوین پزشکی در عصر حاضر بدان پی برده است!)
آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء، آن جگرگوشه انبیاء، آن وصی علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفرالصادق رضی الله عنه.
و چون از اهل بیت بود و سخن طریقت او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است کلمه ای چند از آن او بیاوریم که ایشان همه یکی اند. چون ذکر او کرده شود از آن همه بود. نه بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی.
اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی تکلف به کمال بود، و قدوه جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود، و مقتدای مطلق بود. هم الهیآن را شیخ بود، و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار تنزیل بی نظیر بود، و از امام باقر رضی الله عنه بسیار سخن نقل کرده است و عجب دارم از آن قوم که ایشان خیال بندند که اهل سنت و جماعت را با اهل بیت چیزی در راه است که اهل سنت و جماعت اهل بیت را باید گفت به حقیقت. ومن آن نمیدانم که کسی در خیال باطل مانده است، آن می دانم که هر که به حضرت محمد (ص) ایمان دارد و به فرزندانش ندارد به حضرت محمد(ص) ایمان ندارد.
امام علیه السلام فرمود: و اگر مولود در هنگام تولّد فهیم و عاقل بود جهان را منکَر مى شمرد، و حیران و خیره و دهشت زده مى ماند. چرا که مى بیند چیزى را که نشناخته است و چیزهائى بر وى وارد مى گردد که أمثال آنها را ندیده است از نظایر صور مختلف بهائم و پرندگان و غیر ذلک از آنچه که ساعت به ساعت و روز به روز مشاهده مى نماید.
تو مى توانى این مطلب را از اسیرى که از بلدش به بلد دگرى در حال عقلش برده اند بفهمى! زیرا آن اسیر مانند شخص متحیّر و سرگشته مى باشد و نمى تواند در تعلّم کلام و زبان، و پذیرش آداب آن شهر سرعت بورزد، همچنان که کسى را که در حال صغر سنّ و حال غیر عقل اسیر کنند در تعلّم مبادرت مى جوید.
از آن گذشته اگر طفل با عقل و درایت متولّد گردد در خود عیب و زشتى مى یابد، زیرا مى بیند خودش را که شیرخوار، و محمول در دامان، و پیچیده شده در پارچه ها، و با روپوشى به روى وى افتاده در گهواره است. البتّه این گونه اعمال براى طفل ضرورى مى باشد به جهت لطافت بدنش و رطوبت جَسَدش در هنگام تولّد. و علاوه بر این آن حلاوت و شیرینى و موقعیّت اطفال را در قلوب پیدا نمى کند.
روى این مصالح است که طفل به دنیا نفهم و غافل از جریانات اهل و خانواده که بر سر او مى آورند پا به دنیا مى گذارد و با اشیاء خارجى با ذهنى ضعیف و معرفتى ناقص برخورد مى نماید. سپس همین طور پیوسته معرفت وى کم کم و به تدریج و حالًا بعدَ حالٍ رو به فزونى مى نهد تا اینکه با اشیاء خارج الفت مى گیرد و داراى خبرویّت مى گردد و بر آن ثابت مى ماند، و از مرز تأمّل و حیرت بیرون شده، به مرز تصرّف و تلاش در معاش با عقل و تدبیرش وارد مى شود، و در عالم اعتبارات و اطاعت و سهو و غفلت و معصیت قدم مى گذارد. و این نیز وجهى دیگر است از تطوّرات او.
اگر طفل با عقلى تامّ و کامل و با وجودى مستقلّ به دنیا مى آمد، دیگر جاى شیرینى تربیت و تعلیم فرزندان براى پدران باقى نمى ماند، و مصالحى که در اشتغال به فرزند براى پدران مى باشد مقدّر نمى گشت، و دیگر تربیت پدران فرزندانشان را موجب مکافات و تلافى به بِرّ و احسان و عطف توجّه بر ایشان در وقت نیازشان بدین مسائل نمى گشت. از این که بگذریم فرزندان الفتى با پدران نداشتند، و پدران نیز با فرزندان الفتى نداشتند، چون اولاد از تربیت و مراقبت و پاسدارى و حفظ و سرپرستى آبائشان بى نیاز مى شدند، و به مجرّد تولّدشان از آنان جدا شده و متفرّق مى شدند، نه مردى پدر و مادرش را مى شناخت، و نه از نکاح و آمیزش با مادر و خواهر و محرمان خویشتن مصون مى ماند، زیرا ایشان را ابداً نمى شناخت.
و کمترین نتیجه اى که از این عمل عائد مى شد قباحت و وقاحتى بود که بدو مى رسید. بلکه از این مسائل شنیع تر، و فظیع تر، و عظیم تر، و قبیح تر، و بشیع تر آن بود که: مولود چون از شکم مادرش با عقل و درایت خارج مى شد، مى نگریست چیزهائى را که بر وى جایز و مباح نبود، و موجب خستگى و رنج و مشقّت روحى او مى گردید.
آیا نمى بینى چگونه تمام اشیاء خلقت در غایت صواب و درستى بنا نهاده شده است و چه کوچکش و چه بزرگش از خطا و غلط بیرون مى باشد!؟ مظفّر گوید: لعض این بیان بدیع از امام علیه السلام بر تدریجى بودن انسان در رشد و نمائش، و در کیفیّت نموّ در اوقات خاصّه خود، کافى است براى عقل که حکم کند که براى وى صانعى مى باشد که او را از روى علم و حکمت و تقدیر و تدبیر خلقت فرموده است.
سپس امام صادق علیه السلام شروع کرد به شرح فوائد گریه براى کودکان که آن رطوبت هاى مغز را خشک مى نماید، و در صورت باقى ماندن رطوبت، خطرى بر چشم و بدن متوجّه مى گردد.