سلام و درود خدا و فرشتگان خدا بر شما عارفان
سالک باید آداب زیر را به دقت و زیر نظر استاد انجام دهد:
۱ . توبه ی نصوح از گناهان ، غسل توبه ، نماز توبه و استغفار به ترتیب عمل روز یکشنبه اول ماه ذی القعده از کتاب مفاتیح الجنان
کیفیت نماز :
ماه ذی القعده اوّل ماه هاى حرام است که حق تعالى در قرآن مجید ذکر فرموده و سیّد بن طاوس روایتى نقل کرده که ذى القعده محلّ اجابت دعا است در وقت شدّت و در روز یکشنبه این ماه نمازى با فضیلت بسیار از رسول خدا (ص) روایت کرده، هر که آن را بجا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و مغفرت شامل حال والدین او و ذریّه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند وبه آسانى جان او بیرون شود.
کیفیّت آن چنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گذارد در هر رکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ و یک مرتبه مُعَوَّذَتَیْن (معوذتین، به سوره های فلق و ناس می گویند) سپس هفتاد مرتبه استغفار کند و ختم کند استغفار را به لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ پس بگوید: یا عَزیزُ یا غَفّارُ اغْفِرْ لى ذُنُوبى وَذُنُوبَ جَمیعِ المُؤ مِنینَ وَالْمُؤ مِناتِ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ
۲ . توجه به این شعر :
پیمان سعی مگسل اگر کار مشکل است/رهرو اگر ملول نشود ره دراز نیست
۳ . رو به قبله بخوابد و بنشیند و مطالعه کند
۴ . همیشه با وضو باشد
۵ . همیشه خدا را در نظر بگیرد و از غفلت پرهیز نماید
۶ . همیشه زبانش گویای ذکر خدا باشد ( لااله الاالله ) یا ( یاحی یاقیوم) یا (یامن لااله الاانت) یا (یا الله یا هو) یا ( یا لااله الا هو ) که موجب حیات دل است . البته یکی را بعنوان ذکر دائم و غالب انتخاب کند
۷ . کم خوری و کم خوابی و کم گویی را پیشه ی خود کند
۸ . سکوت را با تمرین ملکه ی خود کند
۹ .در شبانه روز از شش یا هفت ساعت بیشتر نخوابد
۱۰ . تا گرسنه نشود نخورد و به هنگام خوردن خود را سنگین نکند بلکه با میل به غذا برخیزد
۱۱ . از خوردنی های متفرقه و تنقلات بپرهیزد چون غفلت آور است ( این مطلب بر حسب افراد متفاوت است )
۱۲ . همیشه به حالت تشهد دو زانو بنشیند ( در حد امکان )
۱۳ . همیشه متوسل به پیامبر و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین باشد
۱۴ . دائماً امام زمان عجل الله تعالی فرجه را یاد کند و پیوسته دل خود را به آن حضرت بسپارد
۱۵ . حالت بین ترس و امید را در خود حفظ کند
۱۶ . در پیش آمدها و امورات زندگی، چون و چرا نکند هرچند که لازم است با تدبیر ، حکمت و مشورت ، برنامه های عملی خود را تنظیم کرده و سهل انگاری نکند
۱۷ . از غذا و لباس و پول و مکان و متعلقات دیگر شبهه ناک دوری نماید
۱۸ . از اجتماعات و معاشرت زیاد با مردم و اهل منزل در حذر باشد مگر به مقدار لازم و همیشه خلوت را ترجیح دهد در حد مقدور و میسور
۱۹ . خود را با ریاضات و جهاد با نفس متخلق به اخلاق حمیده نماید و از نیّات رذیله و اخلاق ناپسند پاکیزه نماید
۲۰ . به هنگام دعا و ارتباط با حضرت حق ، استاد و مربی خود را در نظر بگیرد
۲۱ . همواره انگشتر عقیق و فیروزه در دست داشته باشد
۲۲ . بعضی از مستحبات مثل نافله ها ، نماز شب و غیره را در حد توان بجا آورد
۲۳ . سوره های مسبّحات ششگانه ( حدید،حشر،صف،جمعه،تغابن،اعلی ) را هر شب قبل از خواب بخواند
۲۴ . قرائت قرآن هر روز ( حداقل پنجاه آیه )
۲۵ . قرائت سوره ی ” یس ” بعد از نماز صبح
۲۶ . سوره ی ” واقعه ” هر شب مخصوصاً در نافله ی عشاء خوانده شود
۲۷ . خواندن و مداومت بر زیارت عاشورا ( هرروز چنانچه امکان دارد ) و دعاهای عهد ( صبح ها ) ، توسل ، کمیل ( در شب جمعه ) ، سمات ( قبل از عروب جمعه ) ، ندبه ( هر صبح جمعه ) ، جامعه ی کبیره ( در شب یا روز جمعه ) و زیارت آل یاسین ( هر صبح جمعه به همراه دعای ندبه )
۲۸ . خواندن و مداومت بر مناجات ” خمس عشر ” و مناجات امام علی علیه السلام و دعای حزین که بعد از نماز شب خوانده می شود و دعای ” مکارم اخلاق ” و برخی از ادعیه ی صحیفه ی سجادیه که با حال و وقت سالک مناسبت دارد
۲۹ . خواندن و مداومت بر دعاهای زیر بعد از نمازها :
دعای ” اللهم عَرِّفنی نَفسَک “
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.
اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک.
اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛
پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم.
پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمیتوانم حجت تو را بشناسم.
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست میدهم، و گمراه خواهم شد.
دعای ” یا مَن تُحَلُّ به عُقَدُ المَکاره ” :
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ المَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدْرَتِکَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَهٌ وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَهٌ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ لا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلا مَا دَفَعْتَ وَ لا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ فَلا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ ،
اى آنکه گرفتاریه اى سخت تنها به وسیله او بازگردد،اى آنکه تیزى تیغ دشواری ها به او درهم شکسته شود،اى آنکه بیرون آمدن از رنج ها و راه یافتن به سوى عرصه گشایش تنها از او درخواست گردد،در برابر توانایی ات سختی ها رام شد،و به لطف اسباب و وسائل فراهم گشت، و به نیرویت قضا جارى شد،و امور براساس اراده ات گذرد،پس اشیاء تنها نه به گفتارت بلکه به اراده ات فرمان پذیرند،و تنها به اراده ات قبل از نهى کردنت باز داشته اند،تنها تو براى رفع گرفتاری ها خوانده شدى،و در بلاهاى سخت پناهگاهى،چیزى از آن بلاهاى سخت دفع نگردد جز آنچه تو دفع کردى،و چیزى از آن گشوده نشود مگر آنچه تو گشودى،پروردگارم مشکلى به من رسیده که سنگینی اش مرا به زحمت انداخته است،و دشوارى بر من فرود آمده که به دوش کشیدنش مرا گرانبار نموده است آرى آن را تو به قدرت خویش بر من فرود آوردى،و با نیرویت متوجّه من ساختى،پس از آنچه مرا در آن وارد کردى بیرون کننده اى نیست و از آنچه متوجه من نمودى بازگرداننده اى وجود ندارد و از آنچه تو بستى گشاینده اى نمی باشد و از آنچه تو گشودى کسى را یاراى بستن نیست و بر آنچه تو سخت گرفتى آسان کننده اى وجود ندارد و براى آنکه تو از یاری اش دریغ ورزیدى یاورى نیست،بر محمّد و خاندانش درود فرست،و گشایش را پروردگارا به کرم و فضلت به روى من بگشا،
وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ وَ أَذِقْنِی حَلاوَهَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ فَرَجا هَنِیئا وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجا وَحِیّا وَ لا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ وَ اسْتِعْمَالِ سُنَنِکَ [سُنَّتِکَ] فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعا وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّا وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ [وَ ذَا الْمَنِّ الْکَرِیمِ فَأَنْتَ قَادِرٌ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ]
و چیرگى اندوه را به نیروت از من برگیر،و مرا در آنچه از آن به تو شکایت نمودم خوشبینى عطا فرما،و شیرینى رفتارت را نسبت به آنچه از تو خواستم به من بچشان،و از پیشگاه خود مهر و گشایش گوارایى به من ببخش،و از نزد خود را نجات فورى برایم قرار ده،و از محافظت در انجام واجبات،و به کار گرفتن احکامت در زندگى مرا غافل مساز،پروردگارا از مشکلى که بر من فرود آمده سخت به تنگ آمدم،و وجودم را به خاطر حادثه اى که برایم رخ داده اندوه فرا گرفته است،تنها تو توانایى براى برطرف ساختن آنچه به آن دچار شدم و دفع آنچه در آن افتادم،پس به فضل خویش آن را برایم به انجام برسان،هرچند خود را سزاوار آن از سوى تو نمی دانم،اى صاحب عرش بزرگ،و داراى نعمت کریمانه،تنها تو نیرومندى،اى مهربانترین مهربانان،دعایم را اجابت کن اى پروردگار جهانیان.
دعای ” اَعدَدتُ لِکَلِّ هَولٍ لا اله الا الله “:
اَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَ لِکُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ما شاءَاللَّهُ وَ لِکُلِّ نِعْمَهٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِکُلِّ رَخآءٍ اَلشُّکْرُ لِلَّهِ وَ لِکُلِّ اُعْجُوبَهٍ سُبْحانَ الِلَّهِ وَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اَسْتَغْفِرُاللَّهَ وَ لِکُلِّ مُصیبَهٍ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَ لِکُلِّ ضیقٍ حَسْبِىَ اللَّهُ وَ لِکُلِّ قَضآءٍ وَ قَدَرٍ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لِکُلِّ عَدُوٍّ اِعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ لِکُلِّ طاعَهٍ وَ مَعْصِیَهٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ .
مهیا کردم براى هر هراسى«لا اله الا اللّه»را و براى هر اندوه و غمى،«ما شاء اللّه»را،و براى هر نعمتى «الحمد للّه»،و براى هر راحتى«الشکر للّه»،و براى هر شگفتى«سبحان اللّه»،و براى هر گناهى«استغفر للّه» و براى هر مصیبت«انا للّه و انا الیه راجعون»را،و براى هر تنگى«حسبى اللّه»و براى هر قضا و قدر«توکلت على اللّه»را،و براى هر دشمن«اعتصمت باللّه »را و براى هر طاعت و معصیت«لا حول و لا قوّه الاّ باللّه العلى العظیم»را.
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ اِلهاً واحِداً اَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً
گواهى می دهم که معبودى جز خدا نیست یگانه و بی شریک است،معبود،یکتا یگانه بی نیاز همسر و فرزندى نگرفته است
لا اِلهَ اِلا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلهَ اِلا اللَّهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً لا اِلهَ اِلا اللَّهُ عُبُودِیَّهً وَرِقّاً
معبودى جز خدا نیست به راست به راستی،معبودى جز خدا نیست می گویم از روز ایمان و باور معبودى جز خدا نیست،می گویم از روى بندگى و معبودیت
۳۰ . خوش رفتاری با پدر ، مادر ، همسر ، فرزند ، برادر ، خواهر ، همسایگان و همه ی افرادی که با آنها برخورد دارد
۳۱ . خواندن ” دعای صباح ” ویژه ی امام علی علیه السلام در هر صبحگاه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ یَا مَنْ دَلَعَ لِسَانَ الصَّبَاحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ وَ سَرَّحَ قِطَعَ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ بِغَیَاهِبِ تَلَجْلُجِهِ وَ أَتْقَنَ صُنْعَ الْفَلَکِ الدَّوَّارِ فِی مَقَادِیرِ تَبَرُّجِهِ وَ شَعْشَعَ ضِیَاءَ الشَّمْسِ بِنُورِ تَأَجُّجِهِ یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَهِ مَخْلُوقَاتِهِ وَ جَلَّ عَنْ مُلاءَمَهِ کَیْفِیَّاتِهِ یَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَرَاتِ الظُّنُونِ وَ بَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُیُونِ وَ عَلِمَ بِمَا کَانَ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ یَا مَنْ أَرْقَدَنِی فِی مِهَادِ أَمْنِهِ وَ أَمَانِهِ وَ أَیْقَظَنِی إِلَى مَا مَنَحَنِی بِهِ مِنْ مِنَنِهِ وَ إِحْسَانِهِ وَ کَفَّ أَکُفَّ السُّوءِ عَنِّی بِیَدِهِ وَ سُلْطَانِهِ صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَى الدَّلِیلِ إِلَیْکَ فِی اللَّیْلِ الْأَلْیَلِ،
خدایا،اى آنکه زبان صبح را به گویایى تابش و روشنایی اش برآورد،شب تار را با تیرگی هاى شدید به هم پیچیده اش به اطراف جهان فرستاد،و ساختمان سپهر گردون را در اندازه هاى زیبایش محکم نمود،و پرتو خورشید را به روشنایى شعله ورش در همه جا برافروزد،اى آنکه بر ذاتش دلى است و از شباهت و همگونگى با آفریده گانش منزّه است و شأنش از سازگارى با کیفیّات مخلوقاتش برتر است،اى آنکه به باورهاى گذرا بر دل نزدیک و از چشم انداز دیدگان سر دور است، و آنچه را هستى پیش از آنکه پدید آید می داند،اى آنکه در گاهواره أمن و امانش خوابانید مرا و به جانب آنچه از نعمت ها و احسانش که بی دریغ به من بخشید بیدارم کرد و دست هاى حوادث و آفات را با دست لطف و قدرتش از من بازداشت.خدایا،درود فرست به آن راهنماى به سویت در شب تیره و تار جاهلیت
وَ الْمَاسِکِ مِنْ أَسْبَابِکَ بِحَبْلِ الشَّرَفِ الْأَطْوَلِ وَ النَّاصِعِ الْحَسَبِ فِی ذِرْوَهِ الْکَاهِلِ الْأَعْبَلِ وَ الثَّابِتِ الْقَدَمِ عَلَى زَحَالِیفِهَا فِی الزَّمَنِ الْأَوَّلِ وَ عَلَى آلِهِ الْأَخْیَارِ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَبْرَارِ وَ افْتَحِ اللَّهُمَّ لَنَا مَصَارِیعَ الصَّبَاحِ بِمَفَاتِیحِ الرَّحْمَهِ وَ الْفَلاحِ وَ أَلْبِسْنِی اللَّهُمَّ مِنْ أَفْضَلِ خِلَعِ الْهِدَایَهِ وَ الصَّلاحِ وَ اغْرِسِ اللَّهُمَّ بِعَظَمَتِکَ فِی شِرْبِ جَنَانِی یَنَابِیعَ الْخُشُوعِ وَ أَجْرِ اللَّهُمَّ لِهَیْبَتِکَ مِنْ آمَاقِی زَفَرَاتِ الدُّمُوعِ وَ أَدِّبِ اللَّهُمَّ نَزَقَ الْخُرْقِ مِنِّی بِأَزمَّهِ الْقُنُوعِ.
و آن چنگ زننده از میان ریسمان هایت به بلندترین رشته شرف و آن دارنده حسب پاک و ناب که برگرده استوارترین روشن شرافت قرار دارد،و آن ثابت قدم در لغزشگاه هاى دوران پیش از بعثت،و نیز بر خاندان او که بهترین انتخاب شدگان و برگزیدگان و نیکانند.خدیا!درهاى روز را با کلیدهاى رحمت و رستگارى به روى ما بگشا،و بر من از بهترین لباس هاى هدایت و صلاح بپوشان، به عظمتت در آبشخور قلبم چشمه هاى فروتنى را بجوشان،و در برابر هیبتت از گوشه هاى دیگانم رودهاى اشک سوزان جارى ساز،و مرا از بی پروایى و نادانى به مهارهاى قناعت و خوارى ادب فرما.
إِلَهِی إِنْ لَمْ تَبْتَدِئْنِی الرَّحْمَهُ مِنْکَ بِحُسْنِ التَّوْفِیقِ فَمَنِ السَّالِکُ بِی إِلَیْکَ فِی وَاضِحِ الطَّرِیقِ وَ إِنْ أَسْلَمَتْنِی أَنَاتُکَ لِقَائِدِ الْأَمَلِ وَ الْمُنَى فَمَنِ الْمُقِیلُ عَثَرَاتِی مِنْ کَبَوَاتِ الْهَوَى وَ إِنْ خَذَلَنِی نَصْرُکَ عِنْدَ مُحَارَبَهِ النَّفْسِ وَ الشَّیْطَانِ فَقَدْ وَکَلَنِی خِذْلانُکَ إِلَى حَیْثُ النَّصَبُ وَ الْحِرْمَانُ.
خدایا اگر رحمت تو با توفیق نیکو از ابتدا شامل حال من نبود چه کسى رهنماى من به سویت در این راه روشن می بود؟و اگر مهلتت مرا تسلیم آمال و آرزوهاى باطل کند آنگاه چه کسى لغزش هایم را از فروافتادن در هواى نفس جبران می کند؟و اگر به هنگام جنگ با نفس و شیطان یاریت مرا واگذارد این یارین نکردنت مرا در آغوش رنج و محرومیت اندازد.
إِلَهِی أَ تَرَانِی مَا أَتَیْتُکَ إِلا مِنْ حیثُ الْآمَالُ أَمْ عَلِقْتُ بِأَطْرَافِ حِبَالِکَ إِلا حِینَ بَاعَدَتْنِی ذُنُوبِی عَنْ دَارِ [صِرْبَهِ] الْوِصَالِ فَبِئْسَ الْمَطِیَّهُ الَّتِی امْتَطَتْ نَفْسِی مِنْ هَوَاهَا فَوَاها لَهَا لِمَا سَوَّلَتْ لَهَا ظُنُونُهَا وَ مُنَاهَا وَ تَبّا لَهَا لِجُرْأَتِهَا عَلَى سَیِّدِهَا وَ مَوْلاهَا إِلَهِی قَرَعْتُ بَابَ رَحْمَتِکَ بِیَدِ رَجَائِی وَ هَرَبْتُ إِلَیْکَ لاجِئا مِنْ فَرْطِ أَهْوَائِی وَ عَلَّقْتُ بِأَطْرَافِ حِبَالِکَ أَنَامِلَ وَلائِی فَاصْفَحِ اللَّهُمَّ عَمَّا کُنْتُ [کَانَ] أَجْرَمْتُهُ مِنْ زَلَلِی وَ خَطَائِی وَ أَقِلْنِی مِنْ صَرْعَهِ رِدَائِی فَإِنَّکَ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ وَ مُعْتَمَدِی وَ رَجَائِی ،
خداى من،می بینى که به پیشگه ات نیامدم مگر از جهتى که نسبت به رحمتت اروزها داشتم،یا چنگ نزدم به اطراف رشته استوارت مگر آنگاه که گناهانم مرا از خانه وصال تو دور ساخت،پس چه بد مرکبى است مرکب خواسته هاى باطل که نفسم بر آن سوار شده،واى بر این نفس که گمان هاى بی مورد و آرزوهاى نابجایش با همه زشتى در برابرش زیبا جلوه کرده!و مرگ بر او که سرور و مولایش جزات نموده!خدایا با دست امید در رحمتت را کوبیدم و از کثرت هوسرانی ام به پاهندگى به سویت گریختم و به کناره هاى رشته استوارت انگشتان محبّتم را آویختم.بار خدایا از آنچه در گذشته مرتکب شدم،از لغزش و خطایم چشم پوشى کن و از درافتادن به جامه تنگ گناه رهایم ساز که به یقین تویى سرور و مولا،و پشتیبان و امید من،
وَ أَنْتَ غَایَهُ مَطْلُوبِی وَ مُنَایَ فِی مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ إِلَهِی کَیْفَ تَطْرُدُ مِسْکِینا الْتَجَأَ إِلَیْکَ مِنَ الذُّنُوبِ هَارِبا أَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ مُسْتَرْشِدا قَصَدَ إِلَى جَنَابِکَ سَاعِیا [صَاقِبا] أَمْ کَیْفَ تَرُدُّ ظَمْآنَ وَرَدَ إِلَى حِیَاضِکَ شَارِبا کَلا وَ حِیَاضُکَ مُتْرَعَهٌ فِی ضَنْکِ الْمُحُولِ وَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَ الْوُغُولِ وَ أَنْتَ غَایَهُ الْمَسْئُولِ [السُّؤْلِ] وَ نِهَایَهُ الْمَأْمُولِ إِلَهِی هَذِهِ أَزِمَّهُ نَفْسِی عَقَلْتُهَا بِعِقَالِ مَشِیَّتِکَ وَ هَذِهِ أَعْبَاءُ ذُنُوبِی دَرَأْتُهَا بِعَفْوِکَ وَ رَحْمَتِکَ،
و تویى منت هاى خواسته و آرزوى من،در دنیا و آخرت،خداى من چسان درمانده اى را که در حال گریز از گناهان خویش به تو پناه جسته از خود می رانى؟یا چگونه رهجویى را که شتابان قصد آستانت نموده ناامید می کنى؟یا چگونه تشنه اى را باز می گردانى که وارد حوض هایت شده؟،البته که چنین نخواهى کرد زیرا حوض هاى رحمتت در سختترین خشکسالی ها لبریز و درگاه لطفت همواره براى درخواست و وارد شدن باز است،تویى منتهاى خواسته و نهایت آرزو.خداى من این مهار نفس من است که به پایبند مشیّت بستم،و این بارهاى سنگین گناهان من است که به پیشگاه عفو و رحمتت انداختم،
وَ هَذِهِ أَهْوَائِیَ الْمُضِلَّهُ وَکَلْتُهَا إِلَى جَنَابِ لُطْفِکَ وَ رَأْفَتِکَ فَاجْعَلِ اللَّهُمَّ صَبَاحِی هَذَا نَازِلا عَلَیَّ بِضِیَاءِ الْهُدَى وَ بِالسَّلامَهِ [السَّلامَهِ] فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیَا وَ مَسَائِی جُنَّهً مِنْ کَیْدِ الْعِدَى [الْأَعْدَاءِ] وَ وِقَایَهً مِنْ مُرْدِیَاتِ الْهَوَى إِنَّکَ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ مَنْ ذَا یَعْرِفُ قَدْرَکَ فَلا یَخَافُکَ،
و این هوس هاى گمراه کننده من است که به درگاه لطف و مهرت واگذاشتم.بار خدایا!این صبح مرا آنگونه آغاز کن که با پرتو هدایت و با سلامت دین و دنیا همراه باشد و شبم را سپرى ساز از نیرنگ دشمنان و نگاهبانى گردان از هلاکت هاى هواى نفس، که به یقین تو به هر چه بخواهى توانایى،فرمانروایى را به هر که بخواهى عنایت می کنى،و از هر که بخواهى باز می ستانى،و هرکه بخواهى عزت می بخشى،و هرکه اراده کنى به ذلت می نشانى، خوبى بدست توست،همانا بر همه چیز توانایى،شب را در روز درمىی آورى،و روز را در شب،زنده را از مرده بیرون می آورى،و مرده را از زنده، زنده،و هر که را بخواهى بی حساب روزى می دهى.معبودى جز تو نیست.بار خدایا!تنها تو را منزّه می دارم و سپاس و ستایش می گویم، کیست که قدر تو را بشناسد و از مقام تو نترسد؟
وَ مَنْ ذَا یَعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلا یَهَابُکَ أَلَّفْتَ بِقُدْرَتِکَ الْفِرَقَ وَ فَلَقْتَ بِلُطْفِکَ الْفَلَقَ وَ أَنَرْتَ بِکَرَمِکَ دَیَاجِیَ الْغَسَقِ وَ أَنْهَرْتَ الْمِیَاهَ مِنَ الصُّمِّ الصَّیَاخِیدِ عَذْبا وَ أُجَاجا وَ أَنْزَلْتَ مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجا وَ جَعَلْتَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لِلْبَرِیَّهِ سِرَاجا وَهَّاجا مِنْ غَیْرِ أَنْ تُمَارِسَ فِیمَا ابْتَدَأْتَ بِهِ لُغُوبا وَ لا عِلاجا فَیَا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْعِزِّ وَ الْبَقَاءِ وَ قَهَرَ عِبَادَهُ بِالْمَوْتِ وَ الْفَنَاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَتْقِیَاءِ وَ اسْمَعْ نِدَائِی ،
و کیست که بداند تو کسیتى آنگاه از تو نهراسد؟با قدرت خود پراکنده را الفت بخشیدى و با مهربانیت سپیده دم را شکافتى و با کرمت تاریکی هاى شب را روشن نمودى،و آب هاى شیرین و شور را از دل سنگ هاى سخت و خارا جارى کردى و از ابرهاى گران بارانى فراوان فرو ریختى و خورشید و ماه را براى مردمان چراغى فروزان قرار دادى،بی آنکه در آنچه آغازگر پیدایشش بودى دچار خستگى و ناتوانى و چاره جویى شوى اى آنکه در عزت و بقا یگانه است و بندگانش را به مرگ و فنا مقهور خود ساخته است،درود فرست بر محمّد و خاندان پرهیزگارش و نداى مرا بشنو،
وَ اسْتَجِبْ دُعَائِی وَ حَقِّقْ بِفَضْلِکَ أَمَلِی وَ رَجَائِی یَا خَیْرَ مَنْ دُعِیَ لِکَشْفِ الضُّرِّ وَ الْمَأْمُولِ لِکُلِّ [فِی کُلِ] عُسْرٍ وَ یُسْرٍ بِکَ أَنْزَلْتُ حَاجَتِی فَلا تَرُدَّنِی مِنْ سَنِیِّ [بَابِ] مَوَاهِبِکَ خَائِبا یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى خَیْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ.
و دعایم را اجابت گو،و به فضل خود آرزو و امیدم را محققّ فرما،اى بهترین کسی که براى برطرف ساختن هر بدحالى خوانده و براى هر سختى و آسانى آرزو شدى،نیازم را به پیشگاه تو فرود آوردم،پس از موهبت هاى بلندپایه خود ناامیدانه ردّم مکن اى بزرگوار،اى بزرگوار،اى بزرگوار،به رحمتت اى مهربانترین مهربانان،و درود خدا بر بهترین آفریده اش محمّد و اهل بیت او همه
آنگاه به سجده رود و بگوید:
إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ وَ طَاعَتِی قَلِیلٌ وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرٌ وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَکَیْفَ حِیلَتِی یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ وَ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ وَ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ اغْفِرْ ذُنُوبِی کُلَّهَا بِحُرْمَهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خداى من،دلم در پرده هاى ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستى گشته و عقلم مغلوب هواى نفسم شده و هواى نفسم بر من چیره آمده،طاعتم اندک،و نافرمانیم بسیار، و زبانم اقرارکننده به گناهان است،چاره من چیست اى پرده پوش عیب ها،اى داناى نهان ها،اى برطرف کننده غم ها،همه گناهان مرا بیامرز،به احترام محمّد و خاندان محمّد،اى آمرزنده،اى آمرزنده،اى آمرزنده به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.
۳۲ . سعی کند ظاهری شاداب و پرنشاط و دلی محزون و دائم المراقبه داشته باشد
۳۳ . برای رشد حال روحی ، زاری و التجا به درگاه ایزدی را وسیله قرار دهد
۳۴ . احترام گذاشتن به ذریّه ی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام ( سادات )
۳۵ . اعمالی را که موجب فروتنی است انجام دهد مانند سلام کردن به کوچکترها یا مرتب کردن کفش های عزاداران و امثال آن
۳۶ . رفتن به زیارت برادران دینی که کمک راه هستند
۳۷ . در مسجد و حرم های ائمه ی اطهار علیهم السلام و امامزادگان زیاد بنشیند تا از فضای معنوی بهره کامل ببرد
۳۸ . به زیارت اهل قبور برود . شبها نرود چون کراهت دارد . در یک جایی بنشیند و در مرگ و حوادث بعد از آن ، فنای دنیا و دعای ” اللهم ارزقنی التَّجافی عَن دار ِالغُرور و الانابَهَ الی دارالخُلود و الاستِعدادَ للمَوت قَبلَ حُلولِ الفَوت ” تفکر کند
۳۹ . ترک اعتراض بر خدا در جمیع اتفاقات ناگوار که در مشیت الهی است
۴۰ . مداومت بر چهار عمل برای تهذیب نفس :
اول:مشارطه( پایبندی به شروط برنامه ریزی شده در تهذیب نفس )/ دوم:مراقبه( پیگیری مداوم در اجرای برنامه های تعیین شده تهذیب نفس در شبانه روز )/سوم:محاسبه ( بررسی موفقیت خود در پیشبرد برنامه های تنظیم شده روز به هنگام خواب )/ چهارم:معاقبه( تنبیه خود در کوتاهی از اجرای برنامه های تهذیب نفس به شیوه ی مناسب )
۴۱ . مجاهده با نفس اماره و تحمل جفاها و سختی های زندگی
۴۲ . تفکر در خلوتگاه و جدی گرفتن آن : تفکر در آیات انفسی و آفاقی ( نشانه های خداوند در وجود انسان و جهان طبیعت ) و تفکر در اول و آخر هر انسان ( از کجا آمدم ، در کجا هستم ، به کجا خواهم رفت ) ، در این حال چشم بر هم نهد و دل حاضر دارد
۴۳ . در مسیر بازار ، کوچه و خیابان سر به زیر باشد ( در حد متعارف )
۴۴ . کتاب های زیر را خوب بخواند و از آن ها درس بگیرد :
تذکره المتقین ( شیخ محمد بهاری ) – المراقبات – اسرار الصلاه – رساله ی لقاءالله ( هرسه از میرزا جواد ملکی تبریزی ) – معراج السعاده ( ملا احمد نراقی ) – جامع السعادات ( ملا مهدی نراقی ) – منازل الآخره ( شیخ عباس قمی ) – آثار علامه طهرانی از جمله کتاب لب اللباب و روح مجرد – کتابهای حضرت استاد کمیلی از جمله المطالب السلوکیه – و نیز کتاب هایی که در مورد زندگی بزرگان و عرفا نوشته شده با نظر استاد انتخاب کند – کتاب های سید بن طاووس از جمله اقبال الاعمال .
۴۵ . برای اعمال السنه با نظر استاد و مشورت با او به کتاب اقبال الاعمال ( سید بن طاوس ) و مفاتیح الجنان ( شیخ عباس قمی ) و المراقبات ( میرزا جواد ملکی تبریزی ) مراجعه کند زیرا این کتاب ها مورد توجه خاص اساتید بزرگ می باشد به طوری که در جلسات ماه رجب ، شعبان و رمضان ، برخی از اساتید مانند ضرت آیت اله کمیلی به کتاب اقبال الاعمال مراجعه کرده و اعمال آن را انجام می دهند
۴۶ . گفتن ذکر یونسیه ” لا اله الا انت سُبحانَکَ انّی کُنتُ مِنَ الظالِمین ” حداقل چهارصد مرتبه ، البته در حالت سجود و در مکان و زمان مشخص . بهترین زمان برای این ذکر بعد از نماز صبح یا بین نماز ظهر و عصر و یا بین نماز مغرب و عشاء یا در نیمه و آخر شب می باشد و باید تا یک سال بر آن مداومت کند و اگر هم به ضرورتی آْن ذکر فوت شد باید در اولین فرصت ادا کند .
۴۷ . هفتاد مرتبه استغفار هر روز بعد از نماز صبح و ظهر و عصر
۴۸ . سوره ی قدر صد مرتبه در شب و عصر جمعه
۴۹ . مداومت بر دعای غریق ( یا الله یا رَحمَنُ یا رَحیم یا مُقَلِّبَ القُلوب ثَبِّت قَلبی عَلی دینِک )
۵۰ . خواندن حدیث عنوان بصری حداقل یک بار در هفته و به مضامین آن به دقت عمل کند که برای رهایی از خواسته های نفس بسیار مفید است:
متن کامل روایت عنوان بصری :
از عنوان بصری نقل شده است که: من نزد “مالک بن انس” رفت و آمد داشتم؛ چون جعفر صادق (ع) به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم همان طور که از “مالک” تحصیل علم می کردم، از او نیز تحصیل علم نمایم. آن حضرت روزی به من فرمود: من تحت نظر دستگاه حکومتی هستم و علاوه بر این، در هر ساعتی از شبانه روز اوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم و تو مرا از ذکرم باز مدار و علومت را از مالک بگیر، همچنان که سابقاً هم این طور بود که نزد او رفت و آمد می کردی. من از این مطلب غمگین شدم و از نزدشان بیرون رفتم و با خود گفتم اگر در من خیری می دید من را از رفت و آمد به نزد خود و بهره بردن از علمش منع نمی کرد.
پس به مسجد رسول الله (ص) رفتم و بر آن حضرت سلام کردم و فردای آن روز دوباره به روضه نبوی برگشتم و دو رکعت نماز گزاردم و عرض کردم: خدایا! خدایا! از تو می خواهم که قلب جعفر را بر من متمایل گردانی و مرا از علم او تا حدی که باعث هدایت من به صراط مستقیم تو باشد بهرمند کنی.
بعد با حال اندوه و غصه به خانه ام برگشتم و چون دلم از محبت جعفر مالامال شده بود دیگر پیش “مالک” نمی رفتم و از منزلم هم خارج نمی شدم، مگر برای نماز واجب، تا این که صبرم تمام شد … . در حالی که سینه ام تنگ شده بود و تحملم به پایان رسیده بود نعلین خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم و قصد دیدار جعفر را نمودم؛ و این زمانی بود که نماز عصر را بجا آورده بودم. چون به در خانه اش رسیدم اذن دخول خواستم، پس خادمی که داشتند، بیرون آمد و گفت: چه حاجتی داری؟ گفتم: می خواستم بر شریف سلام کنم. گفت: او در محل نماز خویش به نماز ایستاده، پس من روبروی در منزلش نشستم. مدت زیادی نگذشته بود که خادمی آمد و گفت: داخل بیا به برکت خداوند. من داخل شدم و بر حضرتش سلام کردم. سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند بنشین! خداوند تو را بیامرزد! پس من نشستم. قدری به حال تفکر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: کُنیه ات چیست؟
گفتم: ابو عبد الله. حضرت گفتند: خداوند کُنیه ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد، ای ابو عبد الله! سؤالت چیست؟ با خودم گفتم: اگر از این دیدار و سلامی که کردم غیر از این دعای خیر، چیزی نصیبم نشود باز هم بسیار است.
سپس حضرت سر خود را بلند نمود و فرمود: چه می خواهی؟ گفتم: از خدا خواستم که قلب شما را بر من منعطف گرداند و از علم شما به من روزی کند و امیدوارم که خدا آنچه را که از او در باره [حضرت] شریف تقاضا کرده ام اجابت نماید.
فرمود: ای اباعبد الله! علم به آموختن نیست. علم نوری است که در قلب کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند قرار می گیرد، پس اگر طالب علمی اول در نفس خودت حقیقت عبودیت را جست و جو کن و علم را با عمل به آن طلب کن و از خدا بپرس تا به تو پاسخ گوید و بفهماند.
گفتم: ای بزرگوار! فرمود: ای اباعبد الله بگو. گفتم: ای ابا عبد الله حقیقت عبودیت چیست؟
فرمود: سه چیز است:
۱٫ این که عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است.
۲٫ عبد برای خود تدبیری نمی کند (چرا که تدبیر عبد به دست رب او است).
۳٫ تمام مشغولیت عبد معطوف به انجام دادن کاری است که خدای تعالی به او امر نموده است و پرهیز از آنچه که او را نهی کرده است.
پس آنگاه که عبد در آنچه که خدا به او واگذار کرده احساس مالکیتی نداشته باشد، انفاق در آنچه که خدا امر کرده است برای او آسان خواهد شد و چون عبد تدبیر خود را بر مدبر خود واگذار کند، سختی های دنیا بر او آسان می شود و چون عبد مشغولیت و اهتمامش منحصر در امر و نهی خداوند باشد دیگر مجال و فرصتی برای خود نمایی و مباهات به مردم نخواهد یافت. پس اگر خداوند به کسی این سه چیز را عطا کند امر دنیا و ابلیس و مردم برایش سهل و آسان می شود و برای زیاده اندوزی و مفاخرت خواهان مال دنیا نمی شود و آنچه در دست مردم است را برای عزت و برتری طلب نمی کند و روزهای عمر خود را در پی اموری عبث به هدر نمی دهد. این اولین درجه از تقوا است. همچنان که خدای تبارک و تعالی می فرماید: “آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین نداردند و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است“سوره قصص آیه ۸۳٫
گفتم: ای ابا عبد الله! مرا توصیه ای کنید. فرمود: تو را به نه چیز توصیه می کنم که این نه چیز، توصیه من به همه مریدان طریق الی الله است و از خدا می خواهم توفیق بکار بستن این توصیه ها را برای تو مرحمت نماید.
سه تای آنها در ریاضت نفس است و سه تا در حلم و بردباری و سه تای دیگر در علم. پس ای “عنوان” آنها را خوب به خاطر بسپار و هرگز در مورد آنها کوتاهی نکن.
“عنوان” گفت، من دل و اندیشه ام را برای دریافت آنچه که حضرت می فرمود خالی کردم.
حضرت فرمود: اما آن سه چیزی که در مورد ریاضت است، این که مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری؛ چراکه ایجاد حماقت و نادانی می کند. و مخور مگر هنگام گرسنگی و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و به یاد آور حدیث رسو ل الله (ص) را که فرمود: آدمی ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است. پس اگر چیزی خوردی و ناگزیر از خوردن بودی یک سوم برای غذا و یک سوم برای نوشیدنی و یک سوم برای تنفس اختصاص ده.
و اما آن سه چیزی که راجع به حلم و بردباری است: پس اگر کسی به تو بگوید: اگر یک کلمه بگوئی ده تا می شنوی به او بگو: اگر ده کلمه بگویی یکی هم نمی شنوی. و کسی که به تو دشنام دهد به وی بگو: اگر در آنچه می گویی صادقی از خدا می خواهم که مرا بیامرزد و اگر کاذبی از خدا می خواهم که تو را بیامرزد. و اگر کسی تو را تهدید کند که سخنان بدی در مورد تو خواهم گفت تو به او مژده بده که من در مورد تو با نصیحت و خیر خواهی و مراعات برخورد خواهم نمود.
و اما آن سه تایی که راجع به علم است این که:
آنچه را نمی دانی از علما بپرس و هرگز سؤالی را از باب به لغزش انداختن و امتحان کردن کسی نپرس و هرگز در مورد چیزی طبق رأی و نظر خودت عمل نکن و تا جایی که امکان دارد احتیاط کن و از فتوا دادن بپرهیز همچون ترس از شیر درنده، و گردن خود را پل عبور مردم قرار مده.
ای ابا عبد الله دیگر از نزد من برخیز که در مورد تو خیر خواهی کردم و سر رشته ذکر مرا مگسل که من نسبت به خودم و اوقاتم حسابگر و سختگیرم و سلام و درود خدا بر کسی باد که از هدایت متابعت کند.
۵۱ . سه روز روزه گرفتن در وسط هر ماه ( ۱۳،۱۴،۱۵ ) و همچنین روزه گرفتن در چهارشنبه اول و آخر ، پنجشنبه وسط هر ماه و دوشنبه و پنجشنبه هر هفته ( در انجام این عمل و هر عمل مستحبی باید به حفظ توانایی بدن توجه داشت )
۵۲ . خدمت به استاد و به رفیقان راه و محبین خدا
۵۳ . به نفس خود ارفاق کند ، زیرا بدن مرکبی است که در رسیدن به مقصود نیازمند رسیدگی است و بداند سیر مراحل به صورت تدریجی خواهد بود
۵۴ . خواندن چهار قل و آیت الکرسی به هنگام خواب ، تا با یاد خدا به خواب رود
۵۵ . مراقبت بر برنامه های رجب و شعبان و رمضان خصوصاً اعتکاف ایام البیض
۵۶ . توسل به اهل بیت علیهم السلام بخصوص حضرت سیدالشهدا علیه السلام ( در ماه محرم و صفر توسل به سیدالشهدا علیه السلام شدت بگیرد زیرا شرکت در مراسم عزاداری و توسل به آن حضرت در این دو ماه نقش بسیار مهم در پروازهای سلوکی دارد)
۵۷ . رویاهای صادقه و مکاشفات یا دیگر حالات و پدیده های روحی و معنوی را خدمت استاد عرضه داشتن ؛ زیرا از این حالات می شود فهمید سالک پیشرفت داشته یا نه . آیا مداومت بر دستورات داشته یا نه
۵۸ . طبق نظر استاد بعضی از کتاب های عرفانی از جمله کتاب المطالب السلوکیه چون جنبه ی کاربردی و دستوری دارد باید آن را همیشه ( خصوصاً در جلسات ) همراه داشته باشد
۵۹ . مواد گوشتی حیوانی را در خوراک خود کم نماید
۶۰ . جدول اخلاقی و سلوکی خود را نوشته و به خدمت استاد بردن
۶۱ . میزان پایبندی خود به دستورات را به استاد گزارش دادن
۶۲ . چون استاد جلسه ی مشاوره دارد وقت بگیرد و مشکلات خود ( مخصوصاً مشکلات سلوکی را ) با استاد در میان بگذارد
۶۳ . به مسافرت های معنوی همراه استاد اهمیت دهد
۶۴ . دستورات را به خاطر رضای خدا انجام دهد نه به خاطر اثر آنها . زیرا این راه ، راه ِ توحید است و سالک باید تمام توجه اش به حضرت حق باشد
۶۵ . برخورد او در انجام دستورات مثل واجبات باشد و دستوری را ترک نکند و بر آنها مداومت داشته باشد
۶۶ . (پس از گذراندن دوره سه ماهه مقدماتی انجام این دستورات) اهمیت دادن به دستورات اربعینی به طوری که شرایط اربعینی را رعایت کند تا اربعینش به هم نخورد و بعد از پایان اربعین ، برای گرفتن اربعین جدید به استاد مراجعه کند
۶۷ . (پس از گدراندن دوره سه ماهه مقدماتی انجام این دستورات) شرکت مرتب در جلسات سلوکی که توسط استاد برگزار می شود و آداب خاص و عام جلسه را رعایت کند
۶۸ . برای گرفتن دستورات تفکری به استاد مراجعه کند . زیرا دستورات تفکری دارای مراحلی است که چگونگی آن و رفتن از یک مرحله به مرحله ی دیگر باید زیر نظر استاد باشد
۶۹ . رساله ی توضیح المسائل را یکبار بخواند و هر جا مساله جدیدی پیش آمد از مرجع تقلید خود استفتاء کند
۷۰ . بعضی از این دستورات به حسب افراد قابل تغییر است و نباید تسریع و تشدید کرد و باید با استاد مشورت نمود .
بعون الله الملک الحق المبین
درود خدا و فرشتگان خدا بر حضرت استاد، عارف بزرگ مرتبه، آیت الله صالح کمیلی
تذکر: استفاده از منابع مطالب و منابع عکس در این سایت دلیل بر تایید آن سایت ها نیست.